ابتدایی
متوسطه اول
متوسط دوم
عیّن الصّحیح للفراغین: ذهبت مع اُسرتي إلی سفرة یوم الأحد. طالت سفر تُنا ثلاثة أیّام. رجعنا في الساعة السابعة صباحاً . کنّا خمس ساعات في الطریق. فوصلنا في السّاعة ............ من یوم ............ إلی ب
1
الثاني عشر / الثلاثاء
2
الثانیةعشرة / الأربعاء
3
الثاني عشر / الأربعاء
4
الثانیةعشرة / الاثنین
قَرَّرتُ مع اُختي ال صُّ غری أن نذهب غداً رأس الساعة التاسعة و النّصف إلی المتحف لمشاهدة الآثار التاریخیة!:
با خواهر کوچکم قرار گذاشتیم فردا سر ساعت نه و نیم برای بازدید از آثار باستانی به موزه برویم!
من با خواهر کوچک ترم قرار گذاشتم؛ سر ساعت نه و نیم فردا به دیدار آثار باستانی موزه ها برویم!
من و خواهرم صغری قرار گذاشتیم رأس ساعت نه و نیم فردا به مشاهدۀ آثار تاریخی موزه ها برویم!
4) با خواهر کوچک ترم قرار گذاشتم که فردا رأس ساعت نه و نیم برای مشاهدۀ آثار تاریخی به موزه برویم!
"قرّرتُ مع أخي الصغیر أن نذهب غ دً ا رأس ال سّ اعة العاشرة و النّصف لمشاهدة آثار المتحف التاریخیّة!":
با برادر کوچکم قرار گذاشتم فردا رأس ساعت ده و نیم به مشاهدۀ آثار تاریخی موزه برویم!
با برادر کوچک ترم قرار گذاشتیم رأس ساعت ده و نیم فردا به دیدن آثار موزه های تاریخی برویم!
من و برادر کوچک ترم قرار گذاشته ایم فردا سر ساعت ده و نیم برای مشاهدۀ آثار تاریخی به موزه برویم!
من با برادر کوچکم قرار گذاشتم سر ساعت ده و نیم صبح فردا برای دیدن آثار تاریخی در موزه ها برویم!
عیّن الصّحیح للفراغین: کان في فریقنا أحدعشر لاعباً ، طال لعبنا مدّ ة ساعتین. مَضت عشرون دقیقة من اللعب. جُرح لاعبان اثنان مِنّا وا صَل ............لاعبین المبارا ةَ لمدّ ة ............ دقیقة إلی نهایة
سبعة / ساعة و أربعین
تسعة / ساعتین و عشرین
ستّة / ساعتین إلّا عشرین
تسعة / ساعة و أربعین
وقتی دیدم دوستم سه بیت از قصیده را حفظ کرده، من هم ده تا مثل آن را حفظ کردم!:
لمّا شاهدت زمیلی یحفظ ثلاثة أبیات من شعر، أنا کذلک أحفظ عشرة أمثالها!
حین اُشاهد زمیلتی تحفظ ثلاثة أبیات من قصیدة، أنا أیضاً حفظت عشرة أمثالها!
عندما رأیت أ نّ زمیلتی قدحفظت ثلاثة أبیات من القصیدة، أنا أیضاً حفظت عشرة أمثالها!
حینما یری زمیلی أنّنی قدحفظت ثلاثة أبیات من هذه القصیدة، هو أیضاً حفظ عشرة أمثالها!
عیّن الصّحیح للفراغ: "دخلتُ الغرفة فوجدتها فارغة، فقمت ب ............ المصابیح!"
حفظ
إطفاء
تکسیر
اشتراء
عیّن الصّحیح للفراغ: نجح سعیدٌ في المسابقة و حصل علی الجائزة الذهبیّة، فهو الفائز ............
الأحد
الأ وّ ل
الواحد
ا لاُولی
في العاشرة من عمري، يوماً كنت أبكي لأنّني أمشي بدون حذاء، ولكنّني تو قّفت عن البكاء عندما رأيت شخصاً ليست له رِجل!
در ده سالگی از عمرم، روزی گریه می کردم زیرا بدون کفش راه می رفتم، ا مّ ا از گریه کردن بازایستادم هنگامی که شخصی را دیدم که پا نداشت!
در ده سالگی، روزی می گریستم به خاطر اینکه بدون کفش هایم حرکت می کردم، اما از گریه دست برداشتم زمانی که کسی را بدون پا دیدم!
روزی در سن ده سالگی گریه کردم، چه من بدون کفش حرکت می کردم، ولیکن از گریه بازایستادم وقتی شخصی بدون پا را دیدم!
روزی در ده سالگی ام اشک می ریختم به دلیل نداشتن کفش، ولی جلو گریستن خود را گرفتم وقتی کسی را دیدم که پا نداشت!
ا للّهُ وليُّ الّذین آ مَنوا یُخرِجهم من الظّلمات إلی النّور:
اللّه سرور آنان است که ایمان بیاورند و آن ها از ظلمت به سوی نور خارج می شوند!
خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکی ها به سمت نور خارج می سازد!
خداوند سروری دارد بر آنان که ایمان آوردند و آنان از تاریکی خارج می شوند و به سمت نور می روند!
اللّه ولایت دارد بر کسانی که ایمان آورده باشند و آن ها را از ظلمت بیرون می آورد و به سوی نور می برد!
یک ساعت تفکّر بهتر از هفتاد سال عبادت است!". عیّن الصّحیح:
تفکّر ساعةٍ خیرٌ من عبادة سبعین سنة!
الساعة في التفکّر أفضل من سبعین سنة العبادات!
التف کّر في السّاعة خیرٌ من العبادة من سبعین السّنة!
ساعة واحدة من التفکّرات أفضل من سنة سبعین من العبادات!
ارزیابی آزمون